[اسم]

vendor

/ˈvendər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فروشنده دست‌فروش

معادل ها در دیکشنری فارسی: فروشنده
مترادف و متضاد seller
  • 1.First, he must be sure that the vendor of the property is really entitled to sell it.
    1. ابتدا او باید مطمئن شود که فروشنده خانه واقعا حق فروش خانه را دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان