Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رنجش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
vexation
/vɛkˈseɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رنجش
آزردگی، ناراحتی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رنجش
مترادف و متضاد
annoyance
irritation
1.Jenna bit her lip in vexation.
1. "جنا" در آزردگی لبش را گاز گرفت.
2.life's inevitable vexations
2. رنجش های اجتناب ناپذیر زندگی
تصاویر
کلمات نزدیک
vex
veto
veterinary surgeon
veterinary medicine
veterinary
vexatious
vexed question
vhf
vhs
via
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان