Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فیلمبرداری کردن
2 . نوار ویدیو
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to videotape
/ˈvɪdioʊteɪp/
فعل گذرا
[گذشته: videotaped]
[گذشته: videotaped]
[گذشته کامل: videotaped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فیلمبرداری کردن
مترادف و متضاد
video
1.The interview was videotaped.
1. از مصاحبه فیلمبرداری میشد.
[اسم]
videotape
/ˈvɪdioʊteɪp/
قابل شمارش
2
نوار ویدیو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نوار ویدیو
مترادف و متضاد
video
1.I replaced all my videotapes with DVDs.
1. من نوار ویدیوهایم را با دی وی دی جایگزین کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
videorecorder
videophone
videocassette recorder
videocassette
videocamera
videotelephony
vie
vienna
viennese
vietnam
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان