[صفت]

wasted

/ˈweɪstɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more wasted] [حالت عالی: most wasted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تحلیل‌رفته نزار، نحیف

thin wasted legs
پاهای لاغر تحلیل‌رفته

2 مست نشئه

  • 1.He looked kind of wasted.
    1. او کمی مست به‌نظر می‌رسید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان