[عبارت]

what with one thing and another

/wˌʌt wɪð wˈʌn θˈɪŋ ænd ɐnˈʌðɚ/

1 به‌خاطر پرمشغله بودن این‌قدر سرشلوغ بودن (که کاری را فراموش کردن)

informal
  • 1.I completely forgot her birthday, what with one thing and another.
    1. این‌قدر سرم شلوغ بودم که تولدش را پاک یادم رفت.
  • 2.What with one thing and another, I forgot to call you yesterday.
    2. به‌خاطر پرمشغله بودن، یادم رفت دیروز به تو زنگ بزنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان