[صفت]

wholesale

/ˈhoʊlˌseɪl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عمده عمده‌فروشی

معادل ها در دیکشنری فارسی: یک‌جا عمده
مترادف و متضاد extensive large-scale widespread partial selective
  • 1.The wholesale price of milk is six cents lower than retail.
    1. قیمت عمده‌فروشی شیر شش سنت ارزان‌تر از قیمت خرده‌فروشی آن است.

2 گسترده وسیع، کلی، یکجا

the wholesale slaughter of innocent people
کشتار گسترده مردم بی‌گناه
[قید]

wholesale

/ˈhoʊlˌseɪl/
غیرقابل مقایسه

3 به صورت عمده عمده

  • 1.By buying my eggs wholesale I save fifteen dollars a year.
    1. با خریدن تخم مرغ به صورت عمده من پانزده دلار در سال صرفه‌جویی می‌کنم.
[اسم]

wholesale

/ˈhoʊlˌseɪl/
قابل شمارش

4 عمده‌فروشی

معادل ها در دیکشنری فارسی: عمده‌فروشی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان