Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پیروز شدن
2 . به دست آوردن
3 . پیروزی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to win
/wɪn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: won]
[گذشته: won]
[گذشته کامل: won]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پیروز شدن
برنده شدن، بردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بردن
برنده شدن
پیروز شدن
فاتح شدن
مترادف و متضاد
be victorious in
come first in
triumph in
be beaten
lose
1.Do you think the Jets will win?
1. به نظر تو تیم "جت" پیروز خواهد شد؟
2.Which team won the champions league last year?
2. سال گذشته کدام تیم در لیگ قهرمانان پیروز شد؟
to win against somebody/something
در برابر کسی/چیزی پیروز شدن
France won by six goals to two against Denmark.
فرانسه با نتیجه شش بر دو در برابر دانمارک پیروز شد.
to win at cards/chess...
در بازی ورق/شطرنج و... برنده شدن
to win an election/a game/a war...
در انتخابات/بازی/جنگ و ... پیروز شدن
2
به دست آوردن
کسب کردن
to win something
چیزی را کسب کردن
Kramer has certainly won the respect of his peers.
"کرامر" واقعاً احترام همترازانش را کسب کردهاست.
[اسم]
win
/wɪn/
قابل شمارش
3
پیروزی
برد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برد
پیروزی
نصرت
to have a win
برد داشتن
Our team has had five wins this year.
تیم ما امسال پنج بُرد داشته است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wimble
willy-nilly
willow tree
willow
willingly
win back
wince
winch
winchester drive
wind
کلمات نزدیک
wimp out
wimp
wily
wilted
wilt
win a battle
win a competition
win a game
win a race
win an argument
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان