Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شیشه جلو (اتومبیل)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
windshield
/ˈwɪnd.ʃiːld/
قابل شمارش
1
شیشه جلو (اتومبیل)
مترادف و متضاد
windscreen
1.A rock cracked my windshield as I was driving home.
1. در حالی که به سمت خانه رانندگی میکردم یک سنگ شیشه جلوی مرا ترک داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
windscreen wiper
windscreen
windpipe
windowsill
windowpane
windshield wiper
windstorm
windsurfer
windsurfing
windswept
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان