Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پشم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
wool
/wʊl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پشم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پشم
کرکی
مترادف و متضاد
fleece
hair
1.How many balls of wool did you need to knit that sweater?
1. چندتا توپ پشمی برای بافتن آن پلیور نیاز داشتی؟
2.Put on your red wool scarf - it'll be nice and warm.
2. شال پشمی قرمزت را سر کن (بپوش)- گرم و دلپذیر (خوب) خواهد بود.
3.The blankets are made of wool and the sheets are cotton.
3. پتوها از پشم و ملحفهها از پنبه درست شدهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
woof
woody
woodworm
woodworking
woodwork
woolen
woolen cap
woolens
woolly
wooly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان