[صفت]

wry

/raɪ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: wrier] [حالت عالی: wriest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کج با دهان کج

معادل ها در دیکشنری فارسی: کج کژ
old use
  • 1.a remedy for wry necks
    1. شفایی برای (درمان) گردن‌های کج

2 غیرطبیعی نابهنجار

3 کنایه‌آمیز تمسخرآمیز

  • 1.‘At least we got one vote,’ she said with a wry smile.
    1. او با لبخندی تمسخرآمیز گفت: «حداقل ما یک رای (به نفع خود) داریم.»
  • 2.a wry comedy about family life
    2. طنزی کنایه‌آمیز درباره زندگی خانوادگی

4 منزجر آزرده، مایوس

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان