[اسم]

zip

/zɪp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زیپ

معادل ها در دیکشنری فارسی: زیپ
مترادف و متضاد zip fastener zipper
  • 1.My zip's stuck.
    1. زیپم گیر کرده‌است.
to do up a zip
زیپ را بالا کشیدن
[فعل]

to zip

/zɪp/
فعل گذرا
[گذشته: zipped] [گذشته: zipped] [گذشته کامل: zipped]

2 زیپ بستن

معادل ها در دیکشنری فارسی: زیپ چیزی را بالا کشیدن
  • 1.She zipped up her dress.
    1. او زیپ پیراهنش را بست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان