Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بزرگنمایی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to zoom in
/zuːm ɪn/
فعل گذرا
[گذشته: zoomed in]
[گذشته: zoomed in]
[گذشته کامل: zoomed in]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بزرگنمایی کردن
زوم کردن، نزدیکنمایی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زوم کردن
1.The camera zoomed in on a face in the crowd.
1. دوربین روی چهرهای در جمعیت بزرگنمایی کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
zoom
zoology
zoological science
zoo
zonk out
zoom lens
zooplankton
zucchini
zulu
zwieback
کلمات نزدیک
zoom
zoology
zoologist
zoological gardens
zoological
zoom lens
zoom out
zoroastrian
zoroastrianism
zucchini
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان