Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . جا و مکان دادن (به کسی)
2 . استقبال کردن
3 . واکنش نشان دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
acoger
/ˌakoxˈɛɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: acogí]
[حال: acojo]
[گذشته: acogí]
[گذشته کامل: acogido]
صرف فعل
1
جا و مکان دادن (به کسی)
پذیرفتن
1.Los líderes del país ya no saben cuántos refugiados más pueden acoger.
1. رهبران کشور دیگر نمیدانند که چند پناهنده دیگر را میتوانند بپذیرند.
2
استقبال کردن
1.Los invitados acogieron al anfitrión de la fiesta con aplausos en cuanto entró en la sala.
1. بهمحض اینکه میزبان مهمانی وارد سالن شد، مهمانها با تشویق از او استقبال کردند.
3
واکنش نشان دادن
1.El anuncio de financiación adicional fue bien acogida por el hospital.
1. خبر بودجه بیشتر با واکنش خوبی از طرف بیمارستان روبهرو شد.
کلمات نزدیک
abrir de par en par
abonado
a la vez
suerte
riesgo
acomplejado
acabar
aconsejado
adivinar
agravar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان