Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . تمام شدن
2 . تمام کردن
3 . بهتازگی کاری را انجام دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
acabar
/ˌakaβˈaɾ/
فعل ناگذر
[گذشته: acabé]
[حال: acabo]
[گذشته: acabé]
[گذشته کامل: acabado]
صرف فعل
1
تمام شدن
مترادف و متضاد
finalizar
terminar
1.Te llamaré después de que acabe la película.
1. پس از اینکه فیلم تمام شد، به تو زنگ خواهم زد.
2
تمام کردن
1.Yo acabo mis clases en junio.
1. من در ماه ژوئن کلاسهایم را تمام میکنم.
[عبارت]
acabar de
/ˌakaβˈaɾ ðˈe/
1
بهتازگی کاری را انجام دادن
همین الان کاری را انجام دادن
1.Acabo de lavar los platos y ahora me toca sacar la basura.
1. همین الان ظرفها را شستم و حالا باید آشغالها را بیرون ببرم.
کلمات نزدیک
acomplejado
acoger
abrir de par en par
abonado
a la vez
aconsejado
adivinar
agravar
andar
anotar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان