Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . یادداشت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
anotar
/ˌanotˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: anoté]
[حال: anoto]
[گذشته: anoté]
[گذشته کامل: anotado]
صرف فعل
1
یادداشت کردن
مترادف و متضاد
apuntar
1.Anoté las cosas más importantes que se mencionaron en la junta.
1. من مهمترین چیزهایی که در جلسه به آنها اشاره شد را یادداشت کردم.
کلمات نزدیک
andar
agravar
adivinar
aconsejado
acabar
aparecer
asiático
aumentar
azar
bar de copas
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان