Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . آسیایی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
asiático
/asjˈatiko/
قابل مقایسه
[حالت مونث: asiática]
[جمع مونث: asiáticas]
[جمع مذکر: asiáticos]
1
آسیایی
1.A Julia le encanta la comida asiática porque vivió en varios países del continente.
1. "خولیا" عاشق غذای آسیایی است، زیرا در چندین کشور آن قاره زندگی کردهاست.
کلمات نزدیک
aparecer
anotar
andar
agravar
adivinar
aumentar
azar
bar de copas
calentamiento global
calidad
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان