[فعل]

arreglar

/ˌareɣlˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: arreglé] [حال: arreglo] [گذشته: arreglé] [گذشته کامل: arreglado]

1 حل کردن حل و فصل کردن

  • 1.La madre arregló la discusión regañando a ambos niños.
    1. مادر با دعواکردن هر دو بچه بحث را حل و فصل کرد.

2 تعمیر کردن

  • 1.Tengo que arreglar mi computador para poder terminar el proyecto.
    1. برای اینکه بتوانم پروژه را تمام کنم، باید کامپیوترم را تعمیر کنم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان