Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . دستگیر کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
arrestar
/ˌarestˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: arresté]
[حال: arresto]
[گذشته: arresté]
[گذشته کامل: arrestado]
صرف فعل
1
دستگیر کردن
1.La policía arrestó al principal sospechoso del crimen.
1. پلیس اصلیترین مظنون (آن) جرم را دستگیر کرد.
کلمات نزدیک
delincuente
ejecutivo
ventaja
flexible
sueldo
calculadora
agenda
alfombrilla
flexo
grapa
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان