Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . فرود (هواپیما و...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el aterrizaje
/ˌatɛriθˈaxe/
قابل شمارش
مذکر
1
فرود (هواپیما و...)
1.La asistente de vuelo les pidió a los pasajeros abrocharse los cinturones y prepararse para el aterrizaje.
1. مهماندار از مسافران خواست که کمربندهایشان را ببندند و آماده فرود بشوند.
کلمات نزدیک
aterrizar
andén
abrocharse el cinturón
suplemento
pensión completa
auxiliar de vuelo
billete de ida y vuelta
carrito
consigna
contaminar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان