[فعل]

barrer

/barˈɛɾ/
فعل گذرا
[گذشته: barrí] [حال: barro] [گذشته: barrí] [گذشته کامل: barrido]

1 جارو زدن

  • 1.Barrí el piso y desempolvé las persianas como parte de mi limpieza primaveral.
    1. به‌عنوان بخشی از نظافت بهاره‌ام زمین را جارو زدم و پرده‌ها را گردگیری کردم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان