Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . لباسخواب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el camisón
/kˌamisˈɔn/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: camisones]
1
لباسخواب
1.Andrea se puso el camisón de algodón y se metió en la cama.
1. "آندریا" لباسخواب نخیاش را پوشید و به تختخواب رفت.
کلمات نزدیک
bata
sujetador deportivo
pijama
media
calcetín
lencería
gafas
gafas de sol
paraguas
anillo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان