Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . چت (رایانه)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el chat
/tʃˈat/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: chats]
1
چت (رایانه)
1.La representante de atención al cliente me dijo que grabaría nuestro chat para referencia futura.
1. نماینده خدمات مشتریان به من گفت که برای ارجاع آینده چتمان را ذخیره میکند.
کلمات نزدیک
papelera de reciclaje
barra de desplazamiento
icono
url
bandeja de entrada
redes sociales
señal
base de datos
ley
prostituto
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان