Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . مرد روسپی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el prostituto
/pɾˌɔstitˈuto/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: prostitutos]
1
مرد روسپی
culturally sensitive
1.El joven afirmó que le pagaron por sexo, pero negó ser un prostituto.
1. مرد جوان تأیید کرد که برای سکس به او پول دادند، اما انکار میکرد که روسپی است.
کلمات نزدیک
ley
base de datos
señal
redes sociales
chat
multa
prisión
tribunal
jurado
testigo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان