[اسم]

la chispa

/tʃˈispa/
قابل شمارش مونث
[جمع: chispas]

1 جرقه

  • 1.Cuando encendí la máquina, empezó a saltar chispas.
    1. وقتی دستگاه را روشن کردم، شروع کرد به جرقه‌زدن.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان