[فعل]

desatascar

/dˌesataskˈaɾ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: desatasqué] [حال: desatasco] [گذشته: desatasqué] [گذشته کامل: desatascado]

1 گرفتگی (لوله و ...) را باز کردن

  • 1.Tuvimos que llamar al plomero para que desatascara el lavabo.
    1. مجبور شدیم به لوله‌کش زنگ بزنیم تا گرفتگی روشویی را باز کند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان