Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . پنج
2 . پنج
3 . پنجم (در تاریخ)
4 . تیلهبازی (گواتمالا)
5 . پنجسنتی (شیلی)
6 . پنجسنتی (شیلی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عدد]
cinco
/θˈinko/
1
پنج
عدد 5
1.Dos más tres son cinco.
1. دو بهعلاوه سه میشود پنج.
[تخصیص گر]
cinco
/θˈinko/
2
پنج
1.Hay cinco árboles en frente de la casa.
1. روبهروی خانه پنج درخت وجود دارد.
[اسم]
el cinco
/θˈinko/
قابل شمارش
مذکر
3
پنجم (در تاریخ)
1.Nuestros amigos llegarán el cinco de febrero.
1. دوستانمان پنجم فوریه خواهند رسید.
4
تیلهبازی (گواتمالا)
1.Pepe, ¿quieres jugar al cinco conmigo?
1. "پپه" میخواهی با من تیلهبازی کنی؟
5
پنجسنتی (شیلی)
1.No le pidas nada porque ni tiene un cinco.
1. از او چیزی نخواه، زیرا حتی یک پنجسنتی هم ندارد.
6
پنجسنتی (شیلی)
کلمات نزدیک
cuatro
tres
dos
uno
cero
seis
siete
ocho
nueve
diez
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان