Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . نماینده فروش
2 . بازرگانی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el comercial
/kˌomɛɾθjˈal/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: comerciales]
[مونث: comercial]
1
نماینده فروش
فروشنده
1.Angélica es una comercial exitosa en una empresa de construcción.
1. "آنخلیکا" یک فروشنده موفق در یک شرکت ساختوساز است.
[صفت]
comercial
/kˌomɛɾθjˈal/
قابل مقایسه
[حالت مونث: comercial]
[جمع مونث: comerciales]
[جمع مذکر: comerciales]
2
بازرگانی
1.El secretario redactó una carta comercial para enviar al proveedor.
1. منشی یک نامه بازرگانی نوشت تا به تهیهکننده بفرستد.
کلمات نزدیک
carta de presentación
becario
separación
salir con
romper con alguien
contratar
contrato
fijo
temporal
formación
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان