Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . مسابقه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la competición
/kˌɔmpetiθjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
1
مسابقه
1.Martha pasó a la final de la competición de tenis.
1. "مارتا" در مسابقات تنیس به فینال راه یافت.
کلمات نزدیک
póquer
jugar limpio
dar en la diana
acierto
apostar
torneo
entrenamiento
estrategia
táctica
competidor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان