Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . تمرین
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el entrenamiento
/ˌɛntɾenamjˈɛnto/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: entrenamientos]
1
تمرین
1.No me lesioné durante le partido, sino durante el entrenamiento.
1. من در طول بازی آسیب ندیدم، بلکه در هنگام تمرین مصدوم شدم.
کلمات نزدیک
torneo
competición
póquer
jugar limpio
dar en la diana
estrategia
táctica
competidor
tapete
parchís
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان