Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . پیچیده
2 . عقده (روانی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
complejo
/kɔmplˈexo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: compleja]
[جمع مونث: complejas]
[جمع مذکر: complejos]
1
پیچیده
دشوار
مترادف و متضاد
complicado
difícil
1.Está complejo el problema, pero sé que lo podemos resolver juntos.
1. این یک مشکل پیچیده است، اما میدانم که میتوانیم با هم آن را حل کنیم.
[اسم]
el complejo
/kɔmplˈexo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: complejos]
2
عقده (روانی)
حساسیت
1.El hermano de Pili tiene muchos complejos.
1. برادر "پیلی" عقدههای زیادی دارد.
کلمات نزدیک
colectivo
censura
celular
avisar
atentado
conflictivo
constantemente
definido
dejar huella
desarrollado
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان