Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . مشکلآفرین
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
conflictivo
/kˌɔmfliktˈiβo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: conflictiva]
[جمع مونث: conflictivas]
[جمع مذکر: conflictivos]
1
مشکلآفرین
پردردسر
مترادف و متضاد
problemático
1.El árbitro expulsó al jugador del partido porque estaba siendo muy conflictivo.
1. داور بازیکن را از بازی اخراج کرد، زیرا بسیار مشکلآفرین شده بود.
کلمات نزدیک
complejo
colectivo
censura
celular
avisar
constantemente
definido
dejar huella
desarrollado
desesperar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان