[صفت]

conflictivo

/kˌɔmfliktˈiβo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: conflictiva] [جمع مونث: conflictivas] [جمع مذکر: conflictivos]

1 مشکل‌آفرین پردردسر

مترادف و متضاد problemático
  • 1.El árbitro expulsó al jugador del partido porque estaba siendo muy conflictivo.
    1. داور بازیکن را از بازی اخراج کرد، زیرا بسیار مشکل‌آفرین شده بود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان