[فعل]

componer

/kˌɔmponˈɛɾ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: compuse] [حال: compongo] [گذشته: compuse] [گذشته کامل: compuesto]

1 نوشتن نگاشتن

  • 1.Cuando compuso esa melodía, acababa de perder a su padre.
    1. هنگامی که او این ملودی را نوشت، پدرش را به‌تازگی از دست داده بود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان