[اسم]

la crema

/kɾˈema/
غیرقابل شمارش مونث

1 خامه

  • 1.Le ponemos crema y queso a los tacos dorados.
    1. روی تاکوهای سرخ‌شده خامه و پنیر مالیدیم.

2 کرم

  • 1.Ya casi se me acaba la crema de día.
    1. کرم روزم تقریباً تمام شده‌است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان