Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . شیر
2 . لوسیون
3 . سیلی (اسپانیا)
4 . تصادف
5 . وای (اسپانیا)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la leche
/lˈetʃe/
غیرقابل شمارش
مونث
1
شیر
1.Prefiero el café con leche de almendras que con leche de vaca.
1. من قهوه را با شیر بادام ترجیح میدهم تا با شیر گاو.
2
لوسیون
1.Aplica la leche hidratante y deja que se absorba durante 15 minutos.
1. لوسیون مرطوبکننده را بزن و بگذار که در پانزده دقیقه جذب شود.
3
سیلی (اسپانیا)
informal
1.¡Como vuelvas a hacerlo, te doy una leche!
1. اگر دوباره آن کار را انجام بدهی، یک سیلی به تو میزنم!
4
تصادف
1.Se pegaron una leche de órdago.
1. آنها یک تصادف خیلی بزرگ کردند.
[حرف ندا]
leche
/lˈetʃe/
5
وای (اسپانیا)
ای وای!
informal
1.¡Leche! ¿Qué haces tú aquí?
1. وای! تو اینجا چه میکنی؟
کلمات نزدیک
huevo
invernadero
perrera
motosierra
azada
queso
mantequilla
yogur
helado
crema
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان