[عبارت]

dar puntos

/dˈaɾ pˈuntos/

1 بخیه زدن

  • 1.Susi se cayó de la bici; el médico tuvo que darle puntos.
    1. "سوسی" از دوچرخه افتاد. دکتر مجبور شد برایش بخیه بزند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان