[فعل]

torcerse

/tɔɾθˈɛɾ/
فعل بی قاعده فعل بازتابی
[گذشته: me torcí] [حال: me tuerzo] [گذشته: me torcí] [گذشته کامل: torcido,tuerto]

1 پیچ خوردن

  • 1.Ella se torció la pierna al comienzo del juego y tuvo que dejar de jugar.
    1. در ابتدای بازی پای او پیچ خورد و مجبور شد که دیگر بازی نکند.

2 پیچیدن (torcer)

  • 1.Ten cuidado más adelante; el camino tuerce bruscamente a la derecha.
    1. مراقب جلوتر باش؛ جاده با شیب زیادی به‌سمت راست می‌پیچد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان