Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . ایستاده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
de pie
/de pjˈe/
غیرقابل مقایسه
1
ایستاده
1.Ya no quedaban asientos y tuve que quedarme de pie toda la conferencia.
1. دیگر هیچ صندلی باقی نمانده بود و مجبور شدم که در تمام کنسرت ایستاده باشم.
کلمات نزدیک
persona
poder
buscar
cosa
estos
propio
página
respuesta
crecer
todavía
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان