Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . تقاضا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la demanda
/demˈanda/
قابل شمارش
مونث
[جمع: demandas]
1
تقاضا
درخواست
1.El gerente fue despedido porque no podía cumplir con las demandas del Director General.
1. مدیر اخراج شد، زیرا نمیتوانست درخواستهای مدیرعامل را انجام دهد.
کلمات نزدیک
formación
temporal
fijo
contrato
contratar
administración
financiero
producción
despedir
echar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان