Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . گازدار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
efervescente
/ˌefɛɾβesθˈɛnte/
قابل مقایسه
[حالت مونث: efervescente]
[جمع مونث: efervescentes]
[جمع مذکر: efervescentes]
1
گازدار
حبابدار
1.Las bebidas efervescentes me producen gases y por eso no me gustan.
1. نوشیدنیهای گازدار من را دچار نفخ میکند، برای همین دوستشان ندارم.
کلمات نزدیک
dudar
distraído
disminuir
discutir
diagnóstico
emergencias
enfermería
engañar
enseguida
equipamiento
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان