Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . انرژی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la energía
/ˌenɛɾxˈia/
غیرقابل شمارش
مونث
1
انرژی
قدرت
1.Antes Jaime estaba lleno de energía y desde que ha sido padre, siempre está cansado.
1. "خایمه" قبلاً پر از انرژی بود، اما از وقتی که پدر شده، همیشه خسته است.
کلمات نزدیک
voz
aviso
gobernar
servir
patrón
caza
probable
paseo
creer
quizás
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان