[صفت]

enfermo

/ɛmfˈɛɾmo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: enferma] [جمع مونث: enfermas] [جمع مذکر: enfermos]

1 بیمار مریض

  • 1.Luis se fue a su casa porque está enfermo.
    1. "لوئیس" به خانه رفت، زیرا بیمار بود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان