Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . صحنه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la escena
/esθˈena/
قابل شمارش
مونث
[جمع: escenas]
1
صحنه
سکانس
1.Mi parte favorita de la obra fue la última escena cuando se declararon su amor.
1. قسمت موردعلاقه من در این نمایش آخرین صحنهای بود که آنها عشق خود را به یکدیگر اعلام کردند.
کلمات نزدیک
trágico
suceso
mito
literario
drama
monólogo
diálogo
secundario
artes escénicas
tragedia
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان