Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . گوش کردن
2 . شنیدن (آمریکای لاتین)
3 . گوش کردن (به حرف کسی)
4 . به حرف کسی گوش کردن
5 . به (حرف) خود گوش کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
escuchar
/ˌeskutʃˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: escuché]
[حال: escucho]
[گذشته: escuché]
[گذشته کامل: escuchado]
صرف فعل
1
گوش کردن
1.Ella suele escuchar jazz de camino al trabajo.
1. او عادت دارد در راه رفتن به محل کارش (آهنگ) جاز گوش کند.
2
شنیدن (آمریکای لاتین)
1.Hola, ¿me escuchas?
1. سلام، صدای من را میشنوی؟
3
گوش کردن (به حرف کسی)
1.¿Me escucharás si te digo que no desesperes?
1. اگر به تو بگویم که وحشت نکنی، به حرفم گوش میکنی؟
4
به حرف کسی گوش کردن
1.Nunca escucha.
1. او هرگز به حرف کسی گوش نمیدهد.
5
به (حرف) خود گوش کردن
(escucharse)
1.A veces me escucho y no sé lo que digo.
1. گاهی به خودم گوش میکنم و نمیدانم که چه میگویم.
کلمات نزدیک
escribir
doctor
despedida
despacio
deletrear
expresión
extranjero
formal
frase
gracias
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان