[اسم]

la estabilidad

/ˌestaβˌiliðˈad/
غیرقابل شمارش مونث

1 ثبات

  • 1.Queríamos vivir en un país donde hubiera mayor estabilidad política.
    1. می‌خواستیم در کشوری زندگی کنیم که در آنجا ثبات سیاسی بیشتری وجود داشته باشد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان