[عبارت]

estar de baja

/estˈaɾ ðe βˈaxa/

1 به مرخصی استعلاجی رفتن

  • 1.La secretaria está de baja con gripe, así que me ocupo yo del correo.
    1. منشی به‌خاطر آنفولانزا به مرخصی استعلاجی رفته، برای همین من مسئول نامه‌ها هستم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان