Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . حرکات کششی انجام دادن
2 . دراز کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
estirarse
/ˌestiɾˈaɾse/
فعل بازتابی
[گذشته: me estiré]
[حال: me estiro]
[گذشته: me estiré]
[گذشته کامل: estirado]
صرف فعل
1
حرکات کششی انجام دادن
1.Zoe se estiró antes de ir a correr.
1. "زویی" قبل از اینکه به دو برود، حرکات کششی انجام داد.
2
دراز کردن
کشیدن
(estirar)
1.La garceta estiró el cuello para alcanzar un pez.
1. مرغماهیخوار گردنش را دراز کرد تا به یک ماهی برسد.
کلمات نزدیک
sentado
engordar
depilar
dar un paseo
cuchilla de afeitar
flexionar
hacer ejercicio
hacer flexiones
barra de labios
levantar pesas
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان