Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . فشار دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
exprimir
/ˌekspɾimˈiɾ/
فعل گذرا
[گذشته: exprimí]
[حال: exprimo]
[گذشته: exprimí]
[گذشته کامل: exprimido]
صرف فعل
1
فشار دادن
فشردن
1.Vamos a exprimir un poco de jugo de naranja para el desayuno.
1. ما برای صبحانه کمی آب پرتقال خواهیم فشرد.
کلمات نزدیک
harina integral
pan rallado
trozo
empanado
exprimido
pizca
a fuego lento
recipiente
sopera
ensaladera
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان