[فعل]

fundir

/fundˈiɾ/
فعل گذرا
[گذشته: fundí] [حال: fundo] [گذشته: fundí] [گذشته کامل: fundido]

1 ادغام کردن

  • 1.Mi esposa y yo decidimos fundir las cuentas corrientes.
    1. من و همسرم تصمیم گرفتیم که حساب‌هایمان را ادغام کنیم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان