Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . متجاوز
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el intruso
/intɾˈuso/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: intrusos]
[مونث: intrusa]
1
متجاوز
1.La policía cree que un intruso instaló micrófonos en la casa para obtener información confidencial.
1. نظر پلیس این است که یک متجاوز میکروفونهایی را داخل خانه کار گذاشتهاست تا به اطلاعات محرمانه دست پیدا کند.
کلمات نزدیک
intérprete
incansable
imprescindible
fundir
frotar
juguetear
luchador
medicina
mirar de frente
motivo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان