Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . دستکش
2 . دستکش (بیسبال)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el guante
/ɡwˈante/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: guantes]
1
دستکش
1.Hacía tanto frío que me tuve que poner los guantes de lana.
1. آنقدر هوا سرد شده بود که مجبور شدم دستکش پشمی بپوشم.
2
دستکش (بیسبال)
1.El guante y el bate de béisbol están en el ático.
1. دستکش و چوب بیسبال در اتاق زیرشیروانی است.
کلمات نزدیک
bolso
cinturón
billetera
pendiente
anillo
bufanda
sombrero
collar
monedero
gorro de lana
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان